کیاناکیانا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

مموشی مامان وبابا

کیانا4

سلام ...سلام ...صدتاسلام به همه گلهای قشنگی که به کلبه مموشی سر می زنن ...این دفعه دیگه باید حسابی معذرت خواهی کنم ...آخه خیلی دیر کردم .این ماه که می دونین همه درگیرخونه تکونی اند. منم که هم درگیر کارای خونه هستم و هم کیانا جونم که بالاخره توی مهد ثبت نامش کردم و از ١٥اسفندماه رسماًدخملی رو گذاشتمش مهد ... با امروز ٢٠روزه که دخملی رو می برم مهد تا بلکه با محیط آشنا بشه .اما این کار خیلی سخت تر از اونیه که فکرشو می کردم . اول ماه رفتم واسه مصاحبه کاری وقرار شد از اول سال آینده برم سر کار .اما مشکل بزرگم کیانا جونمه . اگه تا اون موقع نتونم از خودم دورش کنم و نتونم بذارمش مهد اونوقت این یکی موقعیتم رو هم از دست می دم .واسه همی...
20 اسفند 1390

کیانا3

سلام به همه گلهای قشنگ که به من ونی نی سر می زنن. این سری خیلی دیر کردم ...می دونم ...شرمنده .آخه سرم یه مقداری شلوغ بود .   از یه طرف دارم خودم رو واسه رفتن به  سر کار آماده می کنم ...البته فعلاًدنبال کار هستم و می رم این ور اونور فرم پر می کنم و مصاحبه می رم واز طرف دیگه یه ماه وقت دارم کیانا جونم رو بذارم مهد تا کمی دور باشه که یهویی از خودم جداش نکنم . احتمال زیاد فردا می برمش تا کم کم عادت کنه ... دخمل نازم روز بروز کارای بیشتر و کلمات بیشتری رو یاد می گیره ...خیلی قشنگ حرف می زنه ... نمی دونین چقدر شیرینه اون لحظه ایکه بهتون می گه مامان ... این روزها خیلی خودشو واسه باباش لوس می کنه ...وقتی بابامیرتاش...
6 اسفند 1390
1